داغت ای آقا....
• پیشانی سبز باغ قرمز شده است
از شدت درد و داغ قرمز شده است
تقصیر کسی نیست که دیر آمده ای
این شهر پر از چراغ قرمز شده است.
• آن مرد انار و عشق بر می گردد
در فصل بهار و عشق برمی گردد
آن مرد که همسایه چشمان من است
در سال هزار و عشق برمی گردد
• عمری است که در سوز غم فاطمه هستی
دلسوخته ی عمر کم فاطمه هستی
من مطمئنم روز ظهورت اول
در فکر بنای حرم فاطمه هستی
• ای شب زدگان به مرگ عادت نکنید
فردای ظهور را ملامت نکنید
یک روز ز پشت ابرها می آید
پشت سر آفتاب غیبت نکنید
•
شکر خدا که بال و پری داده ای مرا
نام و نشان معتبری داده ای مرا
من یک گدای بی سر و پا بودم و شما
یک آبروی مختصری داده ای مرا
اصلا گدا خجالتی اش هیچ خوب نیست
شکر خدا شما جگری داده ای مرا
نان و نوای من همه از روضه شماست
از عشق ، قلب شعله وری داده ای مرا
امسال هم که هیئت تان پا گرفته است
شکر خدا که چشم تری داده ای مرا
من آمدم که گریه کن غربت ات شوم
در گوش جان من خبری داده ای مرا
ای روی نیزه رفته به جان خودت قسم
در روضه مژده سفری داده ای مرا
ذاکر گریز زد به لب چوب خورده ات
شکر خدا که گوش کری داده ای مرا
من طاقتم کجاست که گودال می بری؟
اصلا خدا ، عجب جگری داده ای مرا
(شعر از مهدی صفیاری شاعر اهل شهرستان بیجار)